شاعر : دیوان فدایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن قالب شعر : غزل
از خون زمین دریا شود امشب اگر فردا شود محشر همی برپا شود امشب اگر فردا شود زانجم فلک لشکر کشد وزماه نو خنجر کشددامن به خون اندر کشد امشب اگرفردا شود
خون ازدم خنجر رود از تن به نیزه سر روددامن به خون اندرکشد امشب اگرفردا شود دامن فلک پرخون کند خون عرصه را گلگونکنددل دیده را جیحون کند امشب اگرفردا شود از پشت زین،سلطان دین غلتد چو ماهی برزمین بُرَّد سرش شمر لعین امشب اگر فردا شود تن جمله بیسر میشود سر برسنان بر میشود آشوب محشر میشود امشب اگرفردا شود
عباس از توسن فتد دستش جدااز تن فتدچون گل در این گلشن فتد امشب اگرفردا شود ازضرب تیروتیغ کین اکبر فتد ازپشت زینصد پاره چون گل بر زمین امشب اگرفردا شود آتـش زنـد بر خـیـمهها شمر لعـین بیحـیا سیلی زند بر طفلها امشب اگرفردا شود